15/7/1392
دوشنبه ها برنامه کلاسیم فول تایمه
صبح ساعت 7:15 راه افتادم به سمت دانشگاه از همین اول صبج حال ما رو گرفتن مترو شلوغ بود و باید 10 ایستگاه سر پا می ایستادم تا برسم :)
ساعت 7:50 رسیدم دانشگاه برنامه کلاسی رو دیدم و رفت سر کلاس
درس مهندسی اینترنت استاد باز خلاصه ای از شبکه و پروتکل های مختلف رو گفت (سال سوم دبیرستان ،کاردانی و این کلاس 3 بار بود یه استاد ها داشت این ها رو برام می گفت)
ساعت 9:40 رفتم سلف یه ایستک با دو تا کیک به عنوان صبحانه خوردم و رفتم طبق 5 (محل برگزاری کلاس های کارگاه)
10-12 سر کلاس آر معماری با استادی داشتم که مدرکش رو از کره جنوبی گرفته بود یه جورایی جز 10 نفر برتر در زمینه رباتیک کشور محسوب می شد(واقعا کلاسش خوب بود)
12-14 رفتیم سر کلاس کارگاه مهندسی اینترنت
14-16 باز رفتم سر کلاس معماری :|
16-18 بیکار بودم با استاد صحبت کردم که به جای 18-20 این ساعت برم کلاس استاد موافقت کرد استثناً این هفته 16-18 برم کلاس :||
17:40 راه افتادم برم شرکت یکی از بچه ها برای کلاس برنامه نویسی
بگذریم از این که به زور آدرس رو پیدا کردم
باز 18:30 رفتم سر کلاس تاااااااااااااا 19:20 (استاد فهمید باطری لو شدم زودتر تمومش کرد)
ساعت حدود 19:50 بود رسیدم خوابگاه جون نداشتم تکون بخورم نهار که هیچی یادمون رفت :|
بچه های اتاق شام رو آماده کردن و خوردیم(نامرد ها درک نمی کنن آدم خسته است می گن ظرف ها رو بشور :D )
بعد شام فردین با گوشی صحبت می کرد معلوم بود یکی نامزدی کرده
وسط صحبت کردنش با اشاره گفتم طرف کیه :)
گفت محمد علی نورانی نامزدی کرده
یعنی تمام خستگی از تنم بیرون رفت یه روز کاملا درسی با یه خبر خوب جبران شد :)
------
روز تلخ خاطراتم به یکی از شیرین ترین خاطراتم تبدیل شد:)
خوشبخت شی دوست خوبم